وظایف مدیر در سازمان
از وظایف مدیر در سازمان، توجه به روحیه کار کنان است. روحیه، نتیجه میلیونها فعل و انفعال جسمى و روحى است که در درون ما اتّفاق مىافتد و تغییرات احساسى در ما نسبت به شغل، سازمان و مدیر به وجود مىآورد. ممکن است این احساس به وجود آمده، اثر بخش باشد و ممکن است مخرب و کاهنده کارایى باشد. هر نوع روحیه، داراى دو جز اصلى است:
1- وضعیت روحى.
2- وضعیت جسمى.
مدیر در نقش رهبرى، بایستى همواره وضعیت روحى کارکنان را بسنجد و عواملى را که ممکن است در روحیه آنان تأثیر مخرب داشته باشد، از بین ببرد تا میزان رضایت شغلى کارکنان همواره در سطح مطلوبى قرار داشته باشد. عدم توجه مدیر به روحیه کارکنان، میزان نارضایتى را افزایش مىدهد و عامل کاهش میزان موفقیت اوست.
OD و موفقیت مدیر
ODموفقیت مدیر یا بازسازى و بهبود
سازمان(O.D=OrganizationDexelopmentO)، نوعى
فعالیت بهینه و کارآمد مدیریت، جهت ارتقاى کیفى و بالندگى سازمان است و در سه سطح فردى، گروهى و ساختار سازمان فعالیت مىکند.
یک مدیر موفق در OD معمولاً:
- برکار تیمى تأکید مىکند؛ نه تلاش فردى.
- تغییر در فرهنگ سازمان را مد نظر دارد.
- بر ایجاد انگیزش تأکید مىکند.
- برپاداش گروهى تأکید مىورزد.
- برهمکارى مدیران و فرهنگ مشارکت تأکید مىکند.
- ارتقا و چرخه بهرهورى را مد نظر دارد
- فرایندى دائمى را به سمت رقابتهاى سالم ایجاد مىکند.
-هدف اصلى آن، تغییر در رفتار، رویه و ساختار است.
سازمانها بسان موجود زنده به دنیا مىآیند، رشد مىکنند، به بلوغ مىرسند و سرانجام دچار کهولت و کارایى مىشوند و از بین مىروند. براى جلوگیرى از مرگ زودرس سازمانها، لازم است سیستم دائماً در خود تغییرات مطلوب ایجاد کند تا اثر بخشى لازم را جهت انجام وظایف خود داشته باشد. مدیر آشنا به ODمانند طبیبى است که هدف اصلى او شناختن بیمارىهاى سازمان و کوشش براى از بین بردن آنها و ایجاد تغییرات مناسب در سازمان، براى پیشگیرى از بروز مشکلات جدید مىباشد.