جایگاه برنامهریزی در فعالیتهای مدیریت
فعالیتهای مدیریت و به دنبال آن سطوح برنامهریزی از نظر تأثیری که در حوزههای گوناگون سازمان به جای میگذارند میتواند به گونههای مختلفی طبقهبندی شود. اغلب دشواریهایی که در راه تهیه و تدوین برنامهریزی و در راه کامیابی اجرای برنامهها حاصل میشود به سبب عدم آگاهی از جایگاه برنامهریزی در فعالیتهای متنوع مدیریتی است.
جایگاه برنامهریزی را در فعالیتهای مدیریتی میتوان به صورت ذیل نشان داد.
Missien ماموریت سازمان
Gals اهداف سازمان
Stratgies راهبردهای سازمان
Policies سیاستها و خطمشیهای سازمان
Procidures روشها و دستورالعملهای سازمان
Programmes برنامههای سازمان
ماموریتها: هر مؤسسه و هرگونه عمل سازمانیافته دارای یک ماموریت اصلی و غرض نهانی است. در هر نظام اجتماعی مؤسسات بخش خصوصی و نیمه خصوصی و دولتی دارای یک وظیفه اساسی و عملکردهایی هستند که از سوی جامعه به آنها محول میگردد. ماموریت دانشگاهها، آموزش و پرورش جوانان، دادگاهها اجرا و تفسیر قوانین و کاربرد آنها در موارد اختلاف و یک تولیدکننده خاص تهیه، تولید و توزیع یک کالا به خصوص در جامعه است. این هدف اساسی با گام برداشتن در راستاهای روشن و مشخص، تعیین هدفها و خرده هدفها، تهیه و تدوین برنامههای راهبردی و عملیاتی به دست میآید.
هدفها: هدفها مقاصد و آماج پایانی فعالیتهای یک سازمان هستند که آهنگ و تلاشهای سازمان به سوی آنها است. هدفها نقطه پایانی همه برنامهریزیهای بلند مدت، کوتاه مدت و میان مدت سازمان هستند که با اجرای آنها هدف سازمان تحقق مییابد. ماموریت یک سازمان هدفهای آن را مشخص میکند.
راهبردها: این واژه به معنی طرحهای بزرگ در مدیریت به کار گرفته میشود و چهارچوبی برای هدایت قلمرو گستردهای از عملیات یک سازمان است. راهبردها برنامههای کلی عمل و به کار بستن منابع سازمان برای دستیابی به هدفهای سازمان است. راهبردها به گونه دقیق نشان نمیدهند که چگونه یک سازمان به هدفهایش دست مییابد. این کار به عهده شمار فراوانی از برنامههای بزرگ و کوچک عملیاتی انتظار میرود. راهبردها چهارچوبهای کلی برنامهها را مشخص میکنند. در حقیقت راهبردها چهارچوبی برای رهبری اندیشه به سوی عمل را فراهم میآورند.
سیاستها و خطمشیها: سیاستها و خطمشیها، بیانیهها، گزارهها، تفاهمات مدیریت سازمان است که برای حل امور در درون سازمان اندیشهها، اعمال و راهکارها را هدایت میکنند. خطمشیها قلمرویی را که در آن یک تصمیم باید گرفته شود روشن میکنند. آنها در حقیقت راهنمای تصمیمگیری امور در درون سازمان هستند.
روش ها و دستورالعملها: شیوههای مشخص انجام کارهای معینی هستند که از سوی مدیریت صادر میشوند. روشها و دستورالعملها راهنمای عمل هستند نه راهنمای اندیشیدن. آنها چگونگی انجام یک فعالیت مشخص را از سوی مدیریت تعیین و تکلیف میکنند. خطمشیها و دستورالعملها در هر بخشی از یک سازمان و در امور جاری یافت میشوند و برای یکپارچگی و انسجام امور به منظور اجرای سیاستهای عملی برای تحقق اهداف سازمان تهیه و ابلاغ میگردند.
برنامهها: برنامهها مجموعهای است از هدفها، خطمشیها، روشهای کار، منابعی که باید به کار بسته شود. گامهایی که باید برداشته شود و روابطی است که بین عناصر ضروری که برای انجام یک عمل مشخص و تعریف شده نیاز است برقرار میشود. برنامهها میتوانند بلندمدت باشند و در طول چند سال انجام گیرند یا برنامههای کوچکی باشند که از سوی مدیریت یک بخش از جمله بخش روابط عمومی در فاصله یک هفته یا چند روز انجام میگیرند. یک برنامه کلی و بلندمدت ضرورتاً نیازمند چند برنامه کوتاه مدت، کمکی و فرعی است. برنامههای کوچک به گونه معمولی ساده هستند و برخی از مراحل برنامهریزی در آنها به آسانی صورت نمیگیرد یا حتی به دلیل سادگی و کوچکی برنامه پارهای از فرایندهای برنامهریزی حذف میشوند.