عوامل موفقیت در مدیریت
تئورى انگیزه موفقیت، توسط دیوید مک کلند «David id me clelland» ارائه شده است. از دیدگاه این روانشناس، نیاز به موفقیت، بر پایه برترىطلبى، رقابت، اهداف چالشى، اصرار برانجام کار و فائق آمدن بر مشکلات بنا گردیده است. شخصى که انگیزه توفیقطلبى زیادى دارد، همواره برترى در عملکرد را جست و جو مىکند؛ از اهداف چالشى لذت مىبرد و داراى پشتکار و روحیه رقابتى در فعالیتهاى کارى است
پرسشهایى که نیاز توفیقطلبى را مورد سؤال قرار مىدهند، عبارتند از:
1-آیا شما از فعالیتهاى کارى چالشى و مشکل لذت مىبرید؟
2-آیا شما مىکوشید که عملکردتان از اهداف تعیین شده، فراتر برود؟
3-آیا شما در جست و جوى روشهاى جدید براى فائق آمدن بر مشکلات هستید؟
مطالعاتى که «مک کلند» انجام داده است، نشانگر این مسئله است که افراد با نیاز توفیقطلبى بالا، نسبت به کسانى که نیاز به موفقیت در آنها متوسط یا پایین است، از عملکرد بالاترى برخوردار مىباشند
این مسئله نشانگر این است که مدیران موفق، منحصر به زمینه یا شرایط خاصى نیستند؛ بلکه این مدیران داراى زمینه و شرایط متنوعى هستند و به همان اندازه نیز از تنوع رفتارى و مهارتى برخوردار مىباشند. به نظر یکى از صاحب نظران مدیریت حداقل سه عامل مهم براى موفقیت مدیر وجود دارد که او آنها را در قالب یک فرمول ارائه مىکند. این عوامل عبارتند از:
فرصت O * انگیزه مدیریت M * توانایى A = موفقیت S
Opportunity* Motiuation to manage* Ability= Success
به نظر وى سه عامل توانایى، انگیزه موفقیت و فرصت، عواملى هستند که اگر در هم ضرب شوند، یک فرمول اصولى براى توفیق مدیریت فراهم مىشود. وى در ادامه متذکر مىشود که موفقیت یک مدیر، به ترکیب متناسب توانایى، انگیزه مدیریت و فرصت بستگى دارد. عدم وجود یک عامل، منجر به ضایع شدن سایر عوامل مىگردد و به همین علت است که از ضرب به جاى جمع استفاده شده است.